جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست
جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست
جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست
کامروز بر آنم که نه دل نقطهٔ خالیست
کامروز بر آنم که نه دل نقطهٔ خالیست
کامروز بر آنم که نه دل نقطهٔ خالیست
در آرزوی خواب شب از بهر خیالت
در آرزوی خواب شب از بهر خیالت
در آرزوی خواب شب از بهر خیالت
حقا که تنم راست چو در خواب خیالیست
حقا که تنم راست چو در خواب خیالیست
حقا که تنم راست چو در خواب خیالیست
بی روز رخ خوب تو دانم خبرت نیست
بی روز رخ خوب تو دانم خبرت نیست
بی روز رخ خوب تو دانم خبرت نیست
کاندر غم هجران تو روزیم چو سالیست
کاندر غم هجران تو روزیم چو سالیست
کاندر غم هجران تو روزیم چو سالیست
هردم به غمی تازه دلم خوی فرا کرد
هردم به غمی تازه دلم خوی فرا کرد
هردم به غمی تازه دلم خوی فرا کرد
تا هر نفسی روی ترا تازه جمالیست
تا هر نفسی روی ترا تازه جمالیست
تا هر نفسی روی ترا تازه جمالیست
وامروز غم من چو جمالت به کمالست
وامروز غم من چو جمالت به کمالست
وامروز غم من چو جمالت به کمالست
یارب چه کنم گر پس ازین نیز کمالیست
یارب چه کنم گر پس ازین نیز کمالیست
یارب چه کنم گر پس ازین نیز کمالیست
آن کیست که او را چو کف پای تو روییست
آن کیست که او را چو کف پای تو روییست
آن کیست که او را چو کف پای تو روییست
وان کیست که او را به کف از دست تو مالیست
وان کیست که او را به کف از دست تو مالیست
وان کیست که او را به کف از دست تو مالیست
پیغام دهی هر نفسم کانوری از ماست
پیغام دهی هر نفسم کانوری از ماست
پیغام دهی هر نفسم کانوری از ماست
من بندهٔ این مخرقه هر چند محالیست
من بندهٔ این مخرقه هر چند محالیست
من بندهٔ این مخرقه هر چند محالیست